کودکانه

پیرمردی که در کودکی جا مانده...

کودکانه

پیرمردی که در کودکی جا مانده...




و می روم تا جایی که هرگز شب نباشد

تیشه به ریشه ام میزدم

وقتی برگ های زردم را باید هرس میکردم!