کودکانه

پیرمردی که در کودکی جا مانده...

کودکانه

پیرمردی که در کودکی جا مانده...


کار سختی شده زندگی کردن وقتهایی میرسه که یاد خیلی چیزها دستهامو ازم میگیره...

نظرات 8 + ارسال نظر
FarNaZ شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:53 ب.ظ http://doggish.blogsky.com/

کاش میشد یاد ها رو دور ریخت...
---
از همین پست اولت خیلی خوشم اومد. ادامه بده.
لینک شدی.

کتایون یکشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:50 ق.ظ http://ssade.blogsky.com

تازه اومدی .. خوش اومدی

بهار یکشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:09 ب.ظ http://zendanebihesar.blogsky.com

زندگی کردن سخت شده آره

پریا یکشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:11 ق.ظ http://www.unsherli.blogsky.com

بازم بیا پیش من!

Daisy یکشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:53 ق.ظ http://daisyindecember.blogsky.com/

سلام
ممنون از نظرتون
این اولین پستم بود تو این وبلاگ.فکر نمی کردم به این زودیا ملاقات کننده داشته باشه!
هم خوشحالم کردین هم شگفت زده!

نازپری یکشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:47 ب.ظ http://30-morgh.blogsky.com

راست میگی خیلی مبهمه
باید دوباره بنویسمش
ببخشید
ممنون که سر زدید

مثل هیچکس چهارشنبه 18 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:43 ب.ظ http://paaeez.blogsky.com

زندگی مبهمه
تلخ و ترسناک گاهی
و وقتی که خشک و بی روح میشود سخت میشود چون خشک بودن سخت و دردناکه

یک عدد من سه‌شنبه 13 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 08:30 ب.ظ http://1-man.blog.ir

زندگی جاریست مثل خون در رگ ها.(الکی گفتم)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد